برکه _ قبل از ظهور ایالات متحده امریکا به عنوان یک ابرقدرت در صحنه جهانی و قدرت مسلط در خاورمیانه و خلیج فارس در بعد از جنگ جهانی دوم، این کشورانگلستان بود که در خاورمیانه و ایران حضور و نفوذی قوی داشت. انگلستان قادر بود بخش مهمی از ساختارها و فرآیندهای سیاسی و اجتماعی ایرانِ آن زمان را مطابق منافع و خواستههای خود شکل دهد. این کشور به روشهای متعدد از جمله تشکیل لژهای فراماسونری، شبکههای نفوذ را در جامعه سیاسی ایران شکل داده بود. انگلیسیها هر چند استعمار خود را دیرتر از اسپانیا و پرتقال آغاز کردند اما سیاستهای استعماری آنها در قالب حضور فیزیکی و عوامل وابسته و ... قرنها تداوم داشته است. کشور ایران به دلیل همسایگی با روسیه به عنوان رقیب مستعمراتی انگلیس، پل ارتباطی با هندوستان به عنوان مستعمره غنی این کشور و سپس کشف نفت و تسلط انگلستان بر منابع نفتی آن همواره مورد دخالتهای استعماری این کشور بوده و ضربات جبرانناپذیری از این دخالتها دیده است. هر چند بیکفایتی و ضعف دولت مرکزی در دوران قاجار موجب یکهتازی انگلیسیها در امور داخلی ایران شده بود اما مردم ایران برخلاف حاکمان خویش تن به استعمار نداده و زیر بار مظالم و دخالتهای انگلستان نمیرفتند. در نوشته زیر گوشههایی از مبارزات مردم شهرها و مناطق مختلف ایران در مبارزه با استعمار انگلیس را بیان میکنیم.
سیاست بریتانیا در منطقه خلیج فارس و دریای عمان تا پایان دوره قاجاریه بر حفاظت از مستعمره هندوستان به عنوان سیاست راهبردی و نقطه ثقل تمامی تکاپوهای دولت لندن در مشرق زمین، استمرار سیاست و پروژه ایرانزدایی در منطقه خلیج فارس با محدود نمودن روزافزون قدرت مانور سیاسی، اقتصادی و نظامی عناصر ایرانی، استفاده از ابزار نظامی و سیاست قایقهای توپدار به منظور سرکوب هرگونه تقابل با سیاست انگلیس و نقض تمامیت ارضی ایران همچون اشغال جزیره خارک و بوشهر، حمله به بنادر ایرانی همچون بندر لنگه و ... حمایت از شیوخ خلیج فارس در مورد ادعاهای آنان بر سر جزایر تنب بزرگ، کوچک و ابوموسی، ایجاد بحرانهای مصنوعی غذایی، محاصره اقتصادی در کرانههای دریای جنوب و فشار بر گروههای مبارز با سیاستهای انگلیس بود.
انگلستان که از زمان قرارداد 1907 جنوب ایران را سهمیه خود میدانست در سال 1915 که جهان درگیر جنگ جهانی اول بود، اوضاع جهانی را مناسب تاخت و تاز به منطقه جنوب ایران دانست. هدف بریتانیا از این عملیات نظامی جلوگیری از نفوذ آلمان و عثمانی، سرکوب قبایل عشایر جنوب و دسترسی به خلیج فارس بود. بریتانیا برای رسیدن به اهدافش در مارس 1915 به بهانه قرار دادن ارتباط کنسولگری آلمان در بوشهر با تنگستانیها و تحریک آنان علیه انگلیسیها، اقدام به اشغال خاک ایران کرد. این حرکت موجب خشم اهالی منطقه شد و نارضایتی عمومی از تجاوز انگلستان در سطح وسیعی بالا گرفت. برخی از نیروهای پارتیزانی به رهبری رئسیعلی دلواری برای نشان دادن خشم خود، انگلیسیها و منافع آنها در بوشهر را مورد حمله قرار دادند و ضربات مؤثری به آن وارد ساختند. انگلیسیها نیز بیکار ننشسته و با یورشهای ناگهانی به روستاهای اطراف بوشهر، ضمن کشتن عده زیادی از اهالی، اموال آنها را سوزانده و نابود کردند.
این رفتار زشت انگلیسیها از دید «آیتالله بلادی» از علمای برجسته منطقه دور نماند و وی را واداشت که در سطح وسیعی به مخالفت و مبارزه با انگلیسیها بپردازد. ایشان برای اثر بخشیدن به نبرد خود روابط ویژهای با رئیسعلی دلواری برقرار کرد و او را در حرکتهای ضد انگلیسیاش یاری داد. منزل آیتالله بلادی کانون مبارزه با استعمار انگلستان بود و ایشان علاوه بر تحریم خرید و فروش کالاهای انگلیسی در جهت مقابله با توسعهطلبیهای انگلیس علیه آن اعلان جهاد کردند.
در 12 ژوئیه 1915 «رئیسعلی دلواری» در یک حمله ضربتی در نزدیکی تنگک زنگنه، نایب کنسول انگلیس در بوشهر و تعدادی از سربازان هندی را کشت. انگلیسیها به بهانه وقوع این حادثه و حوادث دیگر در 8 اوت 1915 بوشهر را اشغال نمودند. رئیسعلی با جنگهای نامنظم ضربات سهمگینی به دشمن وارد نمود. انگلیسیها که دشمن اصلی خود را رئیسعلی دلواری میدانستند از طریق نمایندگان «حیدرخان حیات داودی» سعی در تطمیع وی نمودند و پیشنهاد چهل هزار پوند در قبال خودداری از قیام علیه قوای بریتانیا را ارائه نمودند. اما رئیسعلی این پیشنهاد شرمآور را نپذیرفت و اعلام کرد: «چگونه بیطرفی اختیار کنم در حالیکه استقلال ایران در معرض خطر جدی قرار گرفته است.» سرانجام نیز رئیسعلی دلواریی در شب 12 شهریور 1294/ 3 سپتامبر 1915 در شبیخون به نیروهای انگلیسی در محل تنگک مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید. در ابتدا جنازه رئیسعلی در محلی به نام «کله بند» به رسم امانت دفن شد. شش ماه بعد تابوت وی را به نجف اشرف انتقال داده و در قبرستان وادیاسلام به خاک سپردند.
به دنبال جنگ جهانی اول در اوت 1914 و تصرف عراق به دست انگلستان و صدور فتاوی مختلف علما به مردم آن کشور جهت مقابله با حملات انگلستان، اوضاع خوزستان ایران نیز آشفته و علما و روحانیون به تبعیت از فتوای مراجع، مردم را برای مقابله با استعمار انگلیس در منطقه تهییج کردند. به دنبال این فتاوی عشایر «باوی» علیه انگلیس و عامل آن شیخ خزعل قیام کردند. اما این قیام به دلیل بمباران شدید توپخانه ارتش انگلیس و تمام شدن مهمات مجاهدین و ایجاد تفرقه توسط شیخ خزعل ناکام ماند.
در سپیده دم سوم مارس 1294 شمسی قوای انگلیسی به فرماندهی رابینسون، برای جلوگیری از تجمع عشایر عرب دشت آزادگان از دوطرف با تجهیزات و توپخانه به اردوگاه عشایر بنیطرف و حویزه در غدیر، 15 کیلومتری اهواز حمله کردند. اما نیروهای مقاومت مردمی و عشایر با سلاحهای ابتدایی موفق به عقبنشینی نیروهای انگلیسی تا کارون شدند. به دنبال این مقاومتها در ساعت 8 صبح روز 15 می برابر با 25 اردیبهشت ژنرال ملیس عملیات حمله به سوسنگرد را تحت حمایت شدید توپخانه و عبور از کرخه شروع کرد. این حمله موجب عقبنشینی مبارزین و به آتش کشیدن خانههای مردم توسط انگلیسیها شد. این جنگ به مدت سه روز ادامه داشت و اهالی منطقه با کمال شجاعت و در عین مظلومیت و تنهایی با قوای انگلیسی جنگیدند. همچنین قلعه «شیخ علی بن عباس» که عدهای از افراد قبیله بنیطرف در آن مقاومت میکردند به آتش کشیده شد و افراد داخل آن کشته شدند.
«ویلسون» تلفات اهالی سوسنگرد در این درگیریها را کشته شدن حدود دو هزار رأس گوسفند، نابودی ذخایر گندم و ویرانی همه خانهها برشمرده است. وی با اشاره به تلفات جانی مردم سوسنگرد، ابراز میدارد اشخاصی را که به اسم و رسم میشناخته مشاهده کرده که طعمه آتش شده بودند. وی هدف از کوبیدن سوسنگرد را علاوه بر انتقامجویی، ترساندن سایر عشایر مخالف، حتی عشایری که در عراق بودند، دانست.
خطر حمله ناپلوئون از طریق ایران به هندوستان موجب شد تا کمپانی هند شرقی و دولت انگلیس به شناسایی و بررسی سرزمینهای همجوار هندوستان در مرزهای شمالغربی هند از جمله بلوچستان بپردازد. با توجه به چنین اوضاعی دولت انگلیس در سال 1270ق/1853م به منظور جلوگیری از گسترش نفوذ ایران بر بلوچستان مأمورانی را از سند بدانجا اعزام نمود. جاسوسان انگلیسی سعی کردند با ایجاد بدبینی، مردم بلوچستان را تحریک به شورش علیه دولت ایران نمایند. اما اقدامات انگلیسیها به نتیجهای نرسید زیرا هیچ یک از مردم بلوچستان و سرداران بلوچ به این پیشنهاد توجهی نکردند و حاضر به همکاری با دولت بیگانه انگلیس علیه آب و خاک خود نشدند.
دخالتهای انگلستان سرانجام منتهی به قیام مردم بلوچستان علیه آنها شد و همزمان با قیام «سردار حسینخان»، «خلیفه خیرمحمد» که از روحانیون بلوچستان بود، در برابر انگلیسیها قیام کرده و علیه آنان اعلام جهاد کرد. این قیام با تصرف پایگاه انگلیسیها در چابهار آغاز شد اما بعد از اندکی، انگلیسیها با کلیه تجهیزات پیشرفتهتری که داشتند، توانستند پایگاه خود را باز پس بگیرند و از آنجا که مقابله مستقیم با نیروهای انگلیسی امکان نداشت، خلیفه خیرمحمد و نیروهایش شروع به قطع سیمهای خطوط تلگراف نمودند.
به دنبال آن «سرپرسی سایکس» مطلعترین مأمور انگلیسی درباره بلوچستان به همراه «احمدخان دریابیگی» مأمور سرکوب مردم شدند. بلوچها در این زمان تنها راه مقابله با نیروهای انگلیسی را دفاع در تنگهها و نواحی کوهستانی میدانستند، در نتیجه در این مکانها به مقابله با آنها برخاستند. انگلیسیها که از گسترش حرکت مردم بلوچستان علیه منافع خود به شدت وحشت داشتند، نیرویی را از هندوستان مأمور سرکوب مردم این ناحیه نمودند. نیروهای اعزامی از هند در حوالی بندر «پسنی» با بلوچهای مسلح روبرو شدند. مهرابخان که رهبری قیام علیه انگلیس را در دست داشت از میدان نبرد نجات یافت اما اکثر رهبران قیام کشته شدند.
انگلستان با استفاده از ضعف دولت مرکزی در جنگ جهانی اول و اشغال ایران، مخبرالسلطنه والی فارس را از شیراز بیرون کرد. نیروهای انگلیسی پس از چند ضد و خورد بر نیروهای ژاندارمری و دموکرات فائق آمدند و با دسایس و ایجاد تفرقه و نفاق، بر شهر شیراز مسلط شدند. اشغال شیراز توسط انگلیسیها موجب خفقان و سانسور شدیدی بر فضای آن شهر شد، عده زیادی بازداشت و زندانی شدند و چند نفر به طرز فجیعی گردن زده شده و یا جلو توپ گذاشته شدند. در این میان مبارزات مردم فارس علیه استعمار انگلیس به صورت پراکنده و نسبتاً سازمانیافته شروع شد. مردم در سعیدآباد، دشت ارژن، نیریز و گمبان، خان زنیان، ده شیخ، احمدآباد، چنار راهدار و فیروزآباد منطقه را برای پلیس جنوب نیروی وابسته به انگلیس ناامن کرده بودند. رهبری این مبارزات را «صولتالدوله قشقایی» بر عهده داشت. وی اکثر ایلات جنوب به ویژه قشقاییها را به جنگ بر ضد پلیس جنوب به واداشت و در این زمینه نامههایی به دولت، علما و خوانین محلی نوشت. علمای شیراز نیز با اعلامیه، وعظ و خطابه مردم را به جهاد علیه انگلیسیها تشویق میکردند.
از ماه مه تا سپتامبر 1918 درگیریهای متعددی بین مردم فارس با نیروهای انگلیسی صورت گرفت که شامل عملیات خان زنیان، ده شیخ، شورش پاسگاه خان زنیان، محاصرهی شیراز توسط صولتالدوله، چنار راهدار و آباده بود. این درگیریها که غالباً توأم با مجازاتهای سخت از قبیل مصادره اموال، تخریب روستا، به آتش کشیدن چادرهای ایلات و توقیف چهارپایان روستاییان بود، نتیجهای کاملاً معکوس بخشید و به جای آنکه موجب ترس و وحشت مردم از پلیس جنوب شود، به اتحاد و هماهنگی و عزم آنان برای مقابله و برخوردی سازمانیافته و برنامهریزی شده با نیروهای انگلیسی، اخراج قوای انگلیسی از جنوب ایران و انحلال پلیس جنوب منتهی گردید./ کانون بسیج رسانه شهرستان آبادان