بهمنشیر

نشریه

بهمنشیر

نشریه

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خبر آبادان» ثبت شده است

در این گزارش، به تشریح "جنایات انگلیس در شیراز" می‌پردازیم.

 

 

برکه _ انگلستان با استفاده از ضعف دولت مرکزی در جنگ جهانی اول و اشغال ایران، مخبرالسلطنه، والی فارس را ازشیراز بیرون کرد. نیروهای انگلیسی پس از چند ضد و خورد بر نیروهای ژاندارمری و دموکرات فائق آمدند و با دسایس و ایجاد تفرقه و نفاق، بر شیراز مسلط شدند. اشغال شیراز توسط انگلیسی­‌ها موجب خفقان و سانسور شدیدی بر فضای آن شهر شد، عده زیادی بازداشت و زندانی شدند و چند نفر به طرز فجیعی گردن زده شده و یا جلو توپ گذاشته شدند. در این میان مبارزات مردم فارس علیه استعمار انگلیس به صورت پراکنده و نسبتاً سازمان‌یافته شروع شد. مردم در سعیدآباد، دشت ارژن، نیریز و گمبان، خان زنیان، ده شیخ، احمدآباد، چنار راهدار و فیروزآباد منطقه را برای پلیس جنوب نیروی وابسته به انگلیس ناامن کرده بودند. رهبری این مبارزات را «صولت‌­الدوله قشقایی» بر عهده داشت. وی اکثر ایلات جنوب به ویژه قشقایی­‌ها را به جنگ بر ضد پلیس جنوب به واداشت و در این زمینه نامه‌­هایی به دولت، علما و خوانین محلی نوشت. علمای شیراز نیز با اعلامیه، وعظ و خطابه مردم را به جهاد علیه انگلیسی­‌ها تشویق می­کردند.

از ماه مه تا سپتامبر 1918 درگیری­های متعددی بین مردمفارس با نیروهای انگلیسی صورت گرفت که شامل عملیات خان زنیان، ده شیخ،‌ شورش پاسگاه خان زنیان، محاصره­ی شیراز توسط صولت­الدوله، چنار راهدار و آباده بود. این درگیری­ها که غالباً توأم با مجازات­های سخت از قبیل مصادره اموال، تخریب روستا، به آتش کشیدن چادرهای ایلات و توقیف چهارپایان روستاییان بود، نتیجه­ای کاملاً معکوس بخشید و به جای آن­که موجب ترس و وحشت مردم از پلیس جنوب شود، به اتحاد و هماهنگی و عزم آنان برای مقابله و برخوردی سازمان­یافته و برنامه­ریزی شده با نیروهای انگلیسی، اخراج قوای انگلیسی از جنوب ایران و انحلال پلیس جنوب منتهی گردید.

 
 
با ورود ۳ هزار نیروی پلیس جنوب به شیراز به منظور تأمین مایحتاج آنان، قیمت کالا‌ها و مواد مورد نیاز مردم بالا رفت و اجناس در بازار کمیاب شد. کمبود مواد غذایی باعث شد مردم برای خرید کالا‌هایی بیش از نیاز خود به مغازه‌ها هجوم آورند که این اقدام زمینه‌ساز بروزقحطی در شیراز شد، چراکه فارس سه سال پی در پی دچار خشکسالی شده و حمله ادواری ملخ بر محصول گندم و جو منطقه تأثیر گذاشته بود./ کانون بسیج رسانه شهرستان آبادان

در این گزارش و به بهانه ای ۲۱ دی ماه سالروز شهادت غلامرضا رهبر شهید رسانه

 

 

برکه _ شهید غلامرضا رهبر، سال 1336 در آبادان متولد شد و نخستین گزارشگر شهید صدا و سیما جمهوری اسلامی ایران است که روز ۲۱ دی ماه سال ۱۳۶۵ به شهادت رسید.

احمد دواتگر، آزاده و جانباز دوران دفاع مقدس در خاطره‌ای پیرامون شهادت خبرنگار شهید غلامرضا رهبر روایت می‌کند: در یکی از روزهای عملیات «کربلای ۵» ساعت ۱۰ صبح، گروهی فیلمبردار از بچه‌های صدا و سیما آمده بودند در خط دوم و اصرار داشتند حتما برای فیلمبرداری به خط اول که بیش از یک کیلومتر با ما فاصله داشت، منتقل شوند.

تقریباً دو روزی بود که از شهادت تعدادی از بچه‌ها گردان مکانیزه از لشکر ۲۵ کربلا گذشته بود و حسابی بچه‌های گردان از این بابت ناراحت بودند... بگذریم. سر تیم این گروه فیلمبرداری از صدا و سیما، با «سید غلامرضا رهبر» بود که اصرار داشت که با نفربر به خط برود ظاهراً از قبل به آن‌ها گفته شده بود تنها با نفربر می‌شود در این مسیر تردد کرد.

یکی از خشایارها (نوعی نفربر) را پر از مهماتی مثل «خمپاره ۶۰» و «آرپی‌جی» کردیم تا برای خط بفرستیم، آن‌ها چهار نفر بودند و مدام اصرار می‌کردند که همراه همین نفربر خشایار اعزام شوند.به آن‌ها گفتم اعزام شما با این نفربر به صلاح نیست. بمانید و با نفربر بعدی که قرار است به خط برود تا شهدا و مجروحان را به عقب بیاورد، بروید، اما فایده‌ای نداشت. پایشان را داخل یک کفش کرده بودند که حتما با همان نفربر به خط بروند.

اصرار شهید رهبر سبب شد تا آن‌ها را داخل آن نفربر جا دهیم، راننده نفربر را روشن کرد و به سمت خط حرکت کرد، چند باری با بی سیم چی آن نفربر تماس داشتم تا اینکه متأسفانه سر سه راه مرگ روی کانال پرورش ماهی شلمچه نفربر پر از مهمات ما توسط هلی کوپتر عراقی مورد اصابت موشک قرار گرفت، بچه های گردان درون خط سریع این موضوع را اطلاع دادند.

غروب آن روز سردار «احمد نوریان» مسئول ستاد لشکر به بنده گفت: «دواتگر! با بچه‌های اطلاعات عملیات برو جلو و ببین چگونه می‌توان با نفربر دیگری به خط مهمات برسانیم.» در حالی‌که نم نم باران نیز در حال باریدن بود، با دو نفر از بچه‌های اطلاعات و عملیات با موتور به سمت خط اول حرکت کردم، موتورم هوندا ۱۲۵ بود و آن دو نیز با موتور ۲۵۰ جلوتر از من حرکت می‌کردند، آتش دشمن آن‌قدر سنگین بود که شهادتین خود را گفته بودم، وجب به وجب منطقه با انواع گلوله و خمپاره زده می‌شد، نرسیده به سه راه مرگ، چندین گلوله روی زمین افتاد در حالی‌که با موتور جلویی حدود ۱۰۰ متری فاصله داشتم هر دو نفرشان روی زمین افتادند خودم را به بالای سرشان رساندم اما شدت جراحت آن‌ها آن‌قدر زیاد بود که قبل از رسیدنم به شهادت رسیده بودند.

از آنجایی که جاده کاملا بسته شده بود، موتور را کنار انداخته و حدود ۵۰ متر دویدم و خودم را از لابه‌لای خودروها، تانک و یک لودر سوخته به نفربر سوخته رساندم، از زیر آن که به اندازه ۱ متر در ۱/۵ متر سوراخ شده بود به داخل نفر بر رفتم. نفربر که صبح مورد هدف قرار گرفته بود همچنان داغ به نظر می‌رسید، در حالی که نم‌نم باران مقداری از حرارت آن را گرفته بود، اما اثری از شهدا نبود انگار پیکر مطهر شهدا پودر شده بود، لذا هیچ آثاری از آن‌ها وجود نداشت.

کمی جلوتر داخل سنگری که بچه‌های لشکر ۲۷ در آن حضور داشتند رفته و از بی‌سیم آن‌ها وارد فرکانس بی‌سیم لشکر شدم و به هر طریقی که بود به آن‌ها گفتم که جاده کاملا بسته شده است، ساعاتی بعد، سه راه مرگ شلمچه به هر طریقی که بود برای عبور یک نفربر باز شد.فردای آن روز، از دکتر ندافی عزیز از بچه‌های گردان مکانیزه موضوع هدف قرار گرفتن نفربر پر از مهمات و تیم شهید رهبر را جویا شدم و او اعلان نمود که وی و همراهانش قبل از سه راه مرگ وقتی آتش سنگین دشمن را دیده بودند از نفربر بیرون آمده و حتی ساعاتی از ما فیلم برداری کرده‌اند و بعداز ظهر وقتی خواستند با یک نفربر پی ام پی به عقب بیایند با اصابت گلوله مستقیم تانک به این نفربر به شهادت رسیدند.

مدتی گذشت تا اینکه گروهی دیگر از بچه‌های صدا و سیما آمده بودند تا پیگیر چگونگی شهادت شهید رهبر و دوستانش شوند، ماجرا را برای آن‌ها شرح دادم، تعجب آنها این بود که پیکر مبارک این شهدا چه شده است، باورش برای آنها بسیار سخت بود. اگر چه سال‌ها از آن زمان می‌گذرد، اما تا به امروز هیچ آثاری از پیکر مطهر شهید رهبر و همراهانش و دو خدمه آن نفربر نشد. شاید تقدیر این‌گونه باشد که همچنان بایستی منتظر ماند تا بلکه سرانجام خبری از آن‌ها بدست آید./

کانون بسیج رسانه شهرستان آبادان

در این گزارش به جنایات روباه پیر در ایران می‌پردازیم.

 

برکه _ یکی از اقدامات دولت انگلستان که تاثیر بسیاری در جمعیت و قدرت ایران گذاشت، ایجاد قحطی و نسل‌کشی حدود ۶ میلیون ساکنان فلات مرکزی ایران بین سال‌های ۱۲۹۶ الی ۱۲۹۸ بود.

با وجود اعلام بی‌طرفی ایران، نیروهای متخاصم انگلستان و روسیه تزاری از شمال و جنوب وارد ایران شدند و با توجه به نیاز این قوا به آذوقه تمام غلات و مایحتاج ایرانیان توسط قوای انگلیس حتی زیادتر از نیاز خودشان، جمع‌آوری شد.

میزان این قحطی درحدی بود که محمدقلی مجد نویسنده کتاب "قطحی بزرگ" معتقد است، هیچ کشوری مانند ایران از جنگ جهانی آسیب ندیده‌است. به عقیده وی، این بزرگترین قحطی تاریخ ایران و همچنین بزرگترین فاجعه تاریخ ایران بود که از حمله مغول در قرن سیزدهم میلادی نیز بسیار فراتر است.

به عقیده مجد، در این قحطی نزدیک به ۴۰%( ودر برخی دیگر از منابع ۲۵ درصد) از جمعیت ایران به سبب گرسنگی و سوءتغذیه و بیماری‌های ناشی از آن نابود شدند و دولت بریتانیا به دلیل خرید گسترده غله و مواد غذایی در ایران، وارد نکردن غذا از هند و بین‌النهرین، ممانعت از ورود غذا از ایالات متحده و اتخاذ سیاست‌های مالی -از جمله نپرداختن درآمدهای نفت به ایران- مسبب اصلی این بحران بود.

سربازان انگلیسی در مقابل جنازه مردمی که از گرسنگی جان باختند

با وقوع جنگ جهانی دوم، دولت بریتانیا بار دیگر به تمامیت ارضی ایران تجاوز کرد. دولت ایران از ابتدای جنگ جهانی دوم اعلام بی‌طرفی کرده بود و اجازه نمی‌داد که نیروهای بیگانه از خاک ایران عبور کند اما متفقین (آمریکا، بریتانیا، شوروی) درصدد بودند به‌هر نحوی از خاک ایران استفاده کنند. ساعت ۴ صبح روز سوم شهریورماه ۱۳۲۰ سفیران وقت شوروی و انگلستان با تسلیم یادداشتی خطاب به دولت ایران اعلام کردند که چون این کشور در مقابل متفقین و درخواست‌های آنان سیاست مبهمی در پیش گرفته و در اخراج عمال آلمان اقدامی نکرده ارتش‌های شوروی و انگلستان وارد ایران شده و مشغول پیشروی هستند.

متجاوزان انگلیسی با عبور از مرز خسروی تاسیسات نفتی شاه را تصرف کردند و به سمت کرمانشاه آمدند. دسته دیگر هم با تصرف آبادان، نیروی دریایی ایران را بمباران کردند.

با ورود متفقین به خاک ایران، فروپاشی ارتش و کشتار مردم توسط دولت‌های بیگانه، رضاشاه که روی کارآمدنش با همکاری انگلیسی‌ها بود، مجبور به ترک تاج و تخت و اخراج از کشور شد.

تعداد زیادی غیرنظامی در بمباران شهرهای مختلف جان باخته بودند. خسارات بسیار سنگینی به تأسیسات اقتصادی کشور وارد و ایران دچار قحطی شد و مردم از لحاظ نان و ارزاق به شدت در مضیقه قرار گرفتند. با وجود استعفای رضا شاه، ارتش روسیه و انگلیس در ۲۶ شهریور تهران را اشغال کردند. رضاشاه و خانواده‌اش از اصفهان به یزد و از آنجا به کرمان و بندرعباس عزیمت کردند تا با یک کشتی بریتانیایی برای گذراندن باقی عمرش به جزیره موریس (در جنوب غربی اقیانوس هند) تبعید شود.

قوای متفقین در حال عبور از خیابان‌های تهران

یکی دیگر از اقدامات دولت انگلستان در ایران، غارت نفت ایران در قراردادهای متعدد بود. از جمله این معاهدات استعماری می‌توان به قرارداد دارسی، قرارداد امتیاز نفت شمال و قرارداد گس-گلشائیان اشاره کرد. شرکت نفت ایران و انگلیس تا سال ۱۹۵۱ که نفت در ایران ملی شد همه امور مربوط به نفت ایران را ابتدا بر اساس قرارداد دارسی و بعد بر اساس قرارداد ۱۹۳۳ در دست داشت و تنها ۱۶ درصد از سود سالانه خود را به دولت ایران می‌پرداخت.

طبق قرارداد دارسی که در زمان مظفرالدین شاه میان دولت ایران و ویلیام ناکس دارسی امضا شده بود، امتیاز استخراج و بهره‌برداری از نفت در سراسر ایران به استثنای ایالات شمالی شامل گیلان، مازندران، گرگان، خراسان و آذربایجان برای مدت ۶۰ سال به دارسی واگذار گردید. هم‌چنین بر اساس این قرارداد، دارسی متعهد شد ظرف دو سال، شرکت یا شرکت‌هایی برای بهره‌برداری از این امتیازات تأسیس کند و سالیانه مبلغ ۲۰هزار لیره وجه نقد و معادل همین مبلغ از سهام شرکت و نیز ۱۶ درصد از منافع خالص خود را به دولت ایران بپردازد.

در سال ۱۳۱۲، در دوره رضاشاه تصمیم گرفته می‌شود که به قرارداد دارسی پایان داده شود. با الغای قرارداد دارسی اما دولت ایران نتوانست مالکیت منابع نفتی را در اختیار بگیرد و با فشار سیاسی و نظامی بریتانیا وادار به پذیرش قرارداد دیگری شد که براساس آن، شرکت نفت ایران و انگلیس همچنان به اکتشاف و استخراج و فروش منابع نفتی ایران، بدون هیچ الزامی به ارائه صورت عملکرد به دولت ایران، ادامه می‌داد.

پس از کودتای ۲۸ مرداد، فضل‌الله زاهدی روابط با دولتانگلیس را که در زمان مصدق قطع شده بود از سر گرفت که به قرارداد جدیدی منتهی شد. بر اساس قرارداد جدید، اگرچه ملی شدن نفت و صنایع نفت ایران مورد پذیرش طرف‌های خارجی قرار گرفت ولی دولت ایران تضمین می‌کرد که تا ۲۵سال نفت تولیدی را به شرکت‌های عضو کنسرسیوم (آمریکایی، انگلیسی، هلندی و فرانسوی) بفروشد.

حضور شعبان جعفری و اراذل و اوباش تهران در کودتای ۲۸ مرداد

در کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ که سرنگونی دولت مصدق و بازگشت استعمار انگلستان بر منافع نفتی ایران را در پی داشت، رادیوی bbc و دولت این کشور نقش اساسی در کنار آمریکا ایفا کردند.

در این کودتا، طراحان آن در خارج از مرزهای ایران با رهبران کودتا در داخل کشور از جمله «شاپور ریپورتر» قرار گذاشتند که در نیمه‌ شب ۲۴ مرداد ۱۳۳۲ با شنیدن پیام رمز «اکنون ساعت دقیقا ۱۲ نیمه شب است» از رادیو بی.بی.سی عملیات کودتا و براندازی دولت مصدق تحت عنوان عملیات آژاکس را کلید بزنند. این عملیات  قبل از اجرایی شدن کشف و خنثی شد اما بار دیگر دولت بریتانیا با همکاری‌ آمریکا، کودتای ۲۸ مرداد را برنامه‌ریزی کردند.

با پیروزی انقلاب اسلامی، دست‌درازی انگلیسی‌ها بر منافع ملت ایران قطع شد اما این کشور همچنان به دشمنی‌های خود علیه ملت ایران ادامه داد. از جمله دشمنی‌های دولت انگلیس علیه ملت ایران، همکاری آنان با صدام حسین در جریان حمله به ایران بود. فروش هواپیماهای جنگنده "هاوک" و تحویل قطعات یدکی تانک به رژیم بعثی و فروش مقادیر زیادی گلوله‌های حاوی گازهای سمی چون هنسلین، ترونیات و نیز بمب‌های آتش زا(شبیه بمب‌هایی که آمریکا در ویتنام به‌کار برد) از جمله همکاری‌های جنایتکارانه دولت انگلستان با دشمنان ایران است.

اینها تنها بخشی از سوابق دسیسه‌ها و دخالت‌های دولت لندن در ایران است. علاوه بر اینها می‌توان به دوبار حمله به سفارت ایران در این کشور توسط تروریست‌ها= و افراد تندرو که واکنش منفعلانه پلیس لندن را در پی داشت در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۵۹ و ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، توطئه کتاب آیات شیطانی و دو مرحله تجاوز تفنگداران دریایی انگلیس به آب‌های ساحلی ایران که هر دوبار دستگیر شدند، اشاره کرد./

کانون بسیج رسانه شهرستان آبادان