بهمنشیر

نشریه

بهمنشیر

نشریه

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بسیج رسانه شهرستان آبادان» ثبت شده است

در این گزارش و به بهانه ای ۲۱ دی ماه سالروز شهادت غلامرضا رهبر شهید رسانه

 

 

برکه _ شهید غلامرضا رهبر، سال 1336 در آبادان متولد شد و نخستین گزارشگر شهید صدا و سیما جمهوری اسلامی ایران است که روز ۲۱ دی ماه سال ۱۳۶۵ به شهادت رسید.

احمد دواتگر، آزاده و جانباز دوران دفاع مقدس در خاطره‌ای پیرامون شهادت خبرنگار شهید غلامرضا رهبر روایت می‌کند: در یکی از روزهای عملیات «کربلای ۵» ساعت ۱۰ صبح، گروهی فیلمبردار از بچه‌های صدا و سیما آمده بودند در خط دوم و اصرار داشتند حتما برای فیلمبرداری به خط اول که بیش از یک کیلومتر با ما فاصله داشت، منتقل شوند.

تقریباً دو روزی بود که از شهادت تعدادی از بچه‌ها گردان مکانیزه از لشکر ۲۵ کربلا گذشته بود و حسابی بچه‌های گردان از این بابت ناراحت بودند... بگذریم. سر تیم این گروه فیلمبرداری از صدا و سیما، با «سید غلامرضا رهبر» بود که اصرار داشت که با نفربر به خط برود ظاهراً از قبل به آن‌ها گفته شده بود تنها با نفربر می‌شود در این مسیر تردد کرد.

یکی از خشایارها (نوعی نفربر) را پر از مهماتی مثل «خمپاره ۶۰» و «آرپی‌جی» کردیم تا برای خط بفرستیم، آن‌ها چهار نفر بودند و مدام اصرار می‌کردند که همراه همین نفربر خشایار اعزام شوند.به آن‌ها گفتم اعزام شما با این نفربر به صلاح نیست. بمانید و با نفربر بعدی که قرار است به خط برود تا شهدا و مجروحان را به عقب بیاورد، بروید، اما فایده‌ای نداشت. پایشان را داخل یک کفش کرده بودند که حتما با همان نفربر به خط بروند.

اصرار شهید رهبر سبب شد تا آن‌ها را داخل آن نفربر جا دهیم، راننده نفربر را روشن کرد و به سمت خط حرکت کرد، چند باری با بی سیم چی آن نفربر تماس داشتم تا اینکه متأسفانه سر سه راه مرگ روی کانال پرورش ماهی شلمچه نفربر پر از مهمات ما توسط هلی کوپتر عراقی مورد اصابت موشک قرار گرفت، بچه های گردان درون خط سریع این موضوع را اطلاع دادند.

غروب آن روز سردار «احمد نوریان» مسئول ستاد لشکر به بنده گفت: «دواتگر! با بچه‌های اطلاعات عملیات برو جلو و ببین چگونه می‌توان با نفربر دیگری به خط مهمات برسانیم.» در حالی‌که نم نم باران نیز در حال باریدن بود، با دو نفر از بچه‌های اطلاعات و عملیات با موتور به سمت خط اول حرکت کردم، موتورم هوندا ۱۲۵ بود و آن دو نیز با موتور ۲۵۰ جلوتر از من حرکت می‌کردند، آتش دشمن آن‌قدر سنگین بود که شهادتین خود را گفته بودم، وجب به وجب منطقه با انواع گلوله و خمپاره زده می‌شد، نرسیده به سه راه مرگ، چندین گلوله روی زمین افتاد در حالی‌که با موتور جلویی حدود ۱۰۰ متری فاصله داشتم هر دو نفرشان روی زمین افتادند خودم را به بالای سرشان رساندم اما شدت جراحت آن‌ها آن‌قدر زیاد بود که قبل از رسیدنم به شهادت رسیده بودند.

از آنجایی که جاده کاملا بسته شده بود، موتور را کنار انداخته و حدود ۵۰ متر دویدم و خودم را از لابه‌لای خودروها، تانک و یک لودر سوخته به نفربر سوخته رساندم، از زیر آن که به اندازه ۱ متر در ۱/۵ متر سوراخ شده بود به داخل نفر بر رفتم. نفربر که صبح مورد هدف قرار گرفته بود همچنان داغ به نظر می‌رسید، در حالی که نم‌نم باران مقداری از حرارت آن را گرفته بود، اما اثری از شهدا نبود انگار پیکر مطهر شهدا پودر شده بود، لذا هیچ آثاری از آن‌ها وجود نداشت.

کمی جلوتر داخل سنگری که بچه‌های لشکر ۲۷ در آن حضور داشتند رفته و از بی‌سیم آن‌ها وارد فرکانس بی‌سیم لشکر شدم و به هر طریقی که بود به آن‌ها گفتم که جاده کاملا بسته شده است، ساعاتی بعد، سه راه مرگ شلمچه به هر طریقی که بود برای عبور یک نفربر باز شد.فردای آن روز، از دکتر ندافی عزیز از بچه‌های گردان مکانیزه موضوع هدف قرار گرفتن نفربر پر از مهمات و تیم شهید رهبر را جویا شدم و او اعلان نمود که وی و همراهانش قبل از سه راه مرگ وقتی آتش سنگین دشمن را دیده بودند از نفربر بیرون آمده و حتی ساعاتی از ما فیلم برداری کرده‌اند و بعداز ظهر وقتی خواستند با یک نفربر پی ام پی به عقب بیایند با اصابت گلوله مستقیم تانک به این نفربر به شهادت رسیدند.

مدتی گذشت تا اینکه گروهی دیگر از بچه‌های صدا و سیما آمده بودند تا پیگیر چگونگی شهادت شهید رهبر و دوستانش شوند، ماجرا را برای آن‌ها شرح دادم، تعجب آنها این بود که پیکر مبارک این شهدا چه شده است، باورش برای آنها بسیار سخت بود. اگر چه سال‌ها از آن زمان می‌گذرد، اما تا به امروز هیچ آثاری از پیکر مطهر شهید رهبر و همراهانش و دو خدمه آن نفربر نشد. شاید تقدیر این‌گونه باشد که همچنان بایستی منتظر ماند تا بلکه سرانجام خبری از آن‌ها بدست آید./

کانون بسیج رسانه شهرستان آبادان

در این گزارش به جنایات روباه پیر در ایران می‌پردازیم.

 

برکه _ یکی از اقدامات دولت انگلستان که تاثیر بسیاری در جمعیت و قدرت ایران گذاشت، ایجاد قحطی و نسل‌کشی حدود ۶ میلیون ساکنان فلات مرکزی ایران بین سال‌های ۱۲۹۶ الی ۱۲۹۸ بود.

با وجود اعلام بی‌طرفی ایران، نیروهای متخاصم انگلستان و روسیه تزاری از شمال و جنوب وارد ایران شدند و با توجه به نیاز این قوا به آذوقه تمام غلات و مایحتاج ایرانیان توسط قوای انگلیس حتی زیادتر از نیاز خودشان، جمع‌آوری شد.

میزان این قحطی درحدی بود که محمدقلی مجد نویسنده کتاب "قطحی بزرگ" معتقد است، هیچ کشوری مانند ایران از جنگ جهانی آسیب ندیده‌است. به عقیده وی، این بزرگترین قحطی تاریخ ایران و همچنین بزرگترین فاجعه تاریخ ایران بود که از حمله مغول در قرن سیزدهم میلادی نیز بسیار فراتر است.

به عقیده مجد، در این قحطی نزدیک به ۴۰%( ودر برخی دیگر از منابع ۲۵ درصد) از جمعیت ایران به سبب گرسنگی و سوءتغذیه و بیماری‌های ناشی از آن نابود شدند و دولت بریتانیا به دلیل خرید گسترده غله و مواد غذایی در ایران، وارد نکردن غذا از هند و بین‌النهرین، ممانعت از ورود غذا از ایالات متحده و اتخاذ سیاست‌های مالی -از جمله نپرداختن درآمدهای نفت به ایران- مسبب اصلی این بحران بود.

سربازان انگلیسی در مقابل جنازه مردمی که از گرسنگی جان باختند

با وقوع جنگ جهانی دوم، دولت بریتانیا بار دیگر به تمامیت ارضی ایران تجاوز کرد. دولت ایران از ابتدای جنگ جهانی دوم اعلام بی‌طرفی کرده بود و اجازه نمی‌داد که نیروهای بیگانه از خاک ایران عبور کند اما متفقین (آمریکا، بریتانیا، شوروی) درصدد بودند به‌هر نحوی از خاک ایران استفاده کنند. ساعت ۴ صبح روز سوم شهریورماه ۱۳۲۰ سفیران وقت شوروی و انگلستان با تسلیم یادداشتی خطاب به دولت ایران اعلام کردند که چون این کشور در مقابل متفقین و درخواست‌های آنان سیاست مبهمی در پیش گرفته و در اخراج عمال آلمان اقدامی نکرده ارتش‌های شوروی و انگلستان وارد ایران شده و مشغول پیشروی هستند.

متجاوزان انگلیسی با عبور از مرز خسروی تاسیسات نفتی شاه را تصرف کردند و به سمت کرمانشاه آمدند. دسته دیگر هم با تصرف آبادان، نیروی دریایی ایران را بمباران کردند.

با ورود متفقین به خاک ایران، فروپاشی ارتش و کشتار مردم توسط دولت‌های بیگانه، رضاشاه که روی کارآمدنش با همکاری انگلیسی‌ها بود، مجبور به ترک تاج و تخت و اخراج از کشور شد.

تعداد زیادی غیرنظامی در بمباران شهرهای مختلف جان باخته بودند. خسارات بسیار سنگینی به تأسیسات اقتصادی کشور وارد و ایران دچار قحطی شد و مردم از لحاظ نان و ارزاق به شدت در مضیقه قرار گرفتند. با وجود استعفای رضا شاه، ارتش روسیه و انگلیس در ۲۶ شهریور تهران را اشغال کردند. رضاشاه و خانواده‌اش از اصفهان به یزد و از آنجا به کرمان و بندرعباس عزیمت کردند تا با یک کشتی بریتانیایی برای گذراندن باقی عمرش به جزیره موریس (در جنوب غربی اقیانوس هند) تبعید شود.

قوای متفقین در حال عبور از خیابان‌های تهران

یکی دیگر از اقدامات دولت انگلستان در ایران، غارت نفت ایران در قراردادهای متعدد بود. از جمله این معاهدات استعماری می‌توان به قرارداد دارسی، قرارداد امتیاز نفت شمال و قرارداد گس-گلشائیان اشاره کرد. شرکت نفت ایران و انگلیس تا سال ۱۹۵۱ که نفت در ایران ملی شد همه امور مربوط به نفت ایران را ابتدا بر اساس قرارداد دارسی و بعد بر اساس قرارداد ۱۹۳۳ در دست داشت و تنها ۱۶ درصد از سود سالانه خود را به دولت ایران می‌پرداخت.

طبق قرارداد دارسی که در زمان مظفرالدین شاه میان دولت ایران و ویلیام ناکس دارسی امضا شده بود، امتیاز استخراج و بهره‌برداری از نفت در سراسر ایران به استثنای ایالات شمالی شامل گیلان، مازندران، گرگان، خراسان و آذربایجان برای مدت ۶۰ سال به دارسی واگذار گردید. هم‌چنین بر اساس این قرارداد، دارسی متعهد شد ظرف دو سال، شرکت یا شرکت‌هایی برای بهره‌برداری از این امتیازات تأسیس کند و سالیانه مبلغ ۲۰هزار لیره وجه نقد و معادل همین مبلغ از سهام شرکت و نیز ۱۶ درصد از منافع خالص خود را به دولت ایران بپردازد.

در سال ۱۳۱۲، در دوره رضاشاه تصمیم گرفته می‌شود که به قرارداد دارسی پایان داده شود. با الغای قرارداد دارسی اما دولت ایران نتوانست مالکیت منابع نفتی را در اختیار بگیرد و با فشار سیاسی و نظامی بریتانیا وادار به پذیرش قرارداد دیگری شد که براساس آن، شرکت نفت ایران و انگلیس همچنان به اکتشاف و استخراج و فروش منابع نفتی ایران، بدون هیچ الزامی به ارائه صورت عملکرد به دولت ایران، ادامه می‌داد.

پس از کودتای ۲۸ مرداد، فضل‌الله زاهدی روابط با دولتانگلیس را که در زمان مصدق قطع شده بود از سر گرفت که به قرارداد جدیدی منتهی شد. بر اساس قرارداد جدید، اگرچه ملی شدن نفت و صنایع نفت ایران مورد پذیرش طرف‌های خارجی قرار گرفت ولی دولت ایران تضمین می‌کرد که تا ۲۵سال نفت تولیدی را به شرکت‌های عضو کنسرسیوم (آمریکایی، انگلیسی، هلندی و فرانسوی) بفروشد.

حضور شعبان جعفری و اراذل و اوباش تهران در کودتای ۲۸ مرداد

در کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ که سرنگونی دولت مصدق و بازگشت استعمار انگلستان بر منافع نفتی ایران را در پی داشت، رادیوی bbc و دولت این کشور نقش اساسی در کنار آمریکا ایفا کردند.

در این کودتا، طراحان آن در خارج از مرزهای ایران با رهبران کودتا در داخل کشور از جمله «شاپور ریپورتر» قرار گذاشتند که در نیمه‌ شب ۲۴ مرداد ۱۳۳۲ با شنیدن پیام رمز «اکنون ساعت دقیقا ۱۲ نیمه شب است» از رادیو بی.بی.سی عملیات کودتا و براندازی دولت مصدق تحت عنوان عملیات آژاکس را کلید بزنند. این عملیات  قبل از اجرایی شدن کشف و خنثی شد اما بار دیگر دولت بریتانیا با همکاری‌ آمریکا، کودتای ۲۸ مرداد را برنامه‌ریزی کردند.

با پیروزی انقلاب اسلامی، دست‌درازی انگلیسی‌ها بر منافع ملت ایران قطع شد اما این کشور همچنان به دشمنی‌های خود علیه ملت ایران ادامه داد. از جمله دشمنی‌های دولت انگلیس علیه ملت ایران، همکاری آنان با صدام حسین در جریان حمله به ایران بود. فروش هواپیماهای جنگنده "هاوک" و تحویل قطعات یدکی تانک به رژیم بعثی و فروش مقادیر زیادی گلوله‌های حاوی گازهای سمی چون هنسلین، ترونیات و نیز بمب‌های آتش زا(شبیه بمب‌هایی که آمریکا در ویتنام به‌کار برد) از جمله همکاری‌های جنایتکارانه دولت انگلستان با دشمنان ایران است.

اینها تنها بخشی از سوابق دسیسه‌ها و دخالت‌های دولت لندن در ایران است. علاوه بر اینها می‌توان به دوبار حمله به سفارت ایران در این کشور توسط تروریست‌ها= و افراد تندرو که واکنش منفعلانه پلیس لندن را در پی داشت در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۵۹ و ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، توطئه کتاب آیات شیطانی و دو مرحله تجاوز تفنگداران دریایی انگلیس به آب‌های ساحلی ایران که هر دوبار دستگیر شدند، اشاره کرد./

کانون بسیج رسانه شهرستان آبادان

در این گزارش، به بخشی از جنایات آمریکا در ایران می‌پردازیم.

 

آبادان نیوز _ تاریخ معاصر کشور ما سندی گویا بر توطئه‌ها، اقدامات خصمانه و دخالت‌های آمریکا است که نگاهی گذرا به فهرست آن کافی است تا خوی استکباری این کشور را به نمایش گذاشته و نقاب فریب از چهره آن کنار زدند و این کشور را، صرف‌نظر از جنایات این کشور در سایر کشورها، به‌عنوان کانون و محور شرارت در جهان معرفی نماید.

هرچند پرداختن به جزئیات طومار بلند توطئه‌ها و شرارت‌های آمریکا علیه کشورمان، مثنوی هفتاد من خواهد شد اما نیم‌نگاهی به مهم‌ترین این اقدامات خصمانه، گویایی بسیاری از واقعیت‌هاست؛ که در اینجا به نمونه‌هایی اشاره می‌کنیم.

۱- کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲

کودتای ۲۸ مرداد را باید سرآغاز تسلط آمریکا بر ایران و دخالت در امور کشورمان به‌حساب آورد.

بنا بر اعتراف آمریکایی‌ها که در اسناد منتشرشده توسط سازمان سیا و وزارت خارجه آمریکا در سال ۱۳۷۹ منعکس شده است، نمایندگان دستگاه امنیتی انگلیس، موضوع براندازی دولت مصدق و جایگزین کردن یک حکومت کاملاً وابسته را به نمایندگان سیا پیشنهاد کردند که با پاسخ مثبت آمریکایی‌ها در فروردین ۱۳۳۲ مواجه شدند.

طرح این کودتا پس از مطالعات فراوان توسط طراحان انگلیسی و آمریکایی، در قالب طرح تی پی آژاکس در ۲۱ تیرماه توسط رئیس سازمان سیا، وزیر خارجه آمریکا و رئیس‌جمهور آمریکا (آیزنهاور) به امضای نهایی رسید و با اختصاص بودجه‌ای هنگفت، در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ کودتا انجام پذیرفت که درنتیجه آن دکتر مصدق از نخست‌وزیری برکنار و حکومت مردمی وی سقوط کرد. شاه که از بیم اعتراضات و شورش‌های مردمی، از قبل به ایتالیا گریخته بود، پس از کودتا مجدداً به ایران بازگشت و به این صورت، سلطه همه‌جانبه آمریکا بر این کشور آغاز شد.

کرمیت روزولت از مقامات برجسته سیا که مجری این کودتا بود، چنین اعتراف می‌کند. کودتای ایران، نخستین عملیات مخفی علیه یک دولت خارجی بود که به‌وسیله سیا در ماه‌های آخر حکومت ترومن تنظیم شده بود.

۲- حمایت و تحکیم پایه‌های حکومت استبدادی شاه

حمایت دولت آمریکا از شاه پس از ۲۸ مراد ۱۳۳۲ وارد مرحله جدیدی شد و آمریکایی‌ها با تمام توان، از شاه حمایت کردند. حمایت مالی آمریکا پس از کودتا به طرز شگفت‌انگیزی افزایش یافت به‌گونه‌ای که ۱۲ روز پس از کودتای ۲۸ مرداد، آمریکا با پرداخت یک وام ۴۵ میلیون دلاری به ایران موافقت نمود. در سال ۱۳۳۰ کمک مالی آمریکا به ایران بالغ‌بر ۳/۱ میلیون دلار بود، درحالی‌که این رقم در سال پس از کودتا به ۷۰ میلیون دلار یعنی ۶۰ برابر رقم قبلی رسید.

همچنین درحالی‌که تعداد مستشاران سازمان سیا در ایران در سال ۱۳۳۰ کمتر از ۱۰ نفر بود، سه سال بعد به ۳۰۸ نفر رسید.

نفوذ آمریکا در دستگاه حاکمیت ایران روزبه‌روز بیشتر می‌شد تا جایی که کارتر، ایران را جزیره ثبات خواند؛ و علاقه خود را نسبت به رژیم شاه این‌گونه توصیف نمود «هیچ کشور دیگری در جهان برای برنامه‌ریزی مشترک، از ایران به آمریکا و ما نزدیک نیست. هیچ کشور دیگری برای بررسی مشکلات منطقه‌ای که موردعلاقه هر دو طرف ما نیز هست، ارتباط نزدیک‌تری از ایران با ما ندارد و هیچ رهبر دیگری نزد من احترامی عمیق‌تر و رابطه‌ای دوستانه‌تر از شاه ندارد».  آمریکا تا آخرین روزهای حیات سیاسی شاه، دست از حمایت وی برنداشتند و در برابر همه جنایات از او حمایت می‌کردند.

۳- تشکیل ساواک در ایران

تأسیس ساواک در ایران تحت نظارت آمریکا انجام گرفت که نه‌تنها سازمان سیا یعنی آژانس جاسوسی خارجی آمریکا در آن شرکت داشت، بلکه سازمان اف. بی. آی که آژانس داخلی آمریکاست نیز در این راه کمک‌های فراوانی کرد. آموزش نیروهای ساواک توسط افسران سازمان سیا هم در داخل کشور و هم در آمریکا صورت می‌گرفت.

ارتشبد حسین فردوست دراین‌باره می‌نویسد: «در نخستین قدم، شناخت سازمانی که مأمور راه‌اندازی آن بودم ضرورت داشت. وضع سازمان را مطالعه کردم و با تک‌تک مدیران کل بحث نمودم. بدین ترتیب مشخص شد که از سال ۱۳۳۵، ساواک توسط ده مستشار آمریکایی طبق قواره سازمان خودشان سازمان‌دهی شده است؛ بنابراین ساواک دو وظیفه اطلاعاتی و امنیتی را به عهده داشت و تلفیقی بود از دو سازمان سیا و اف. بی. آی»

بدین‌وسیله آمریکا توانست با تأسیس ساواک در ایران، کانونی قوی از سازمان جاسوسی آمریکا را بدون هزینه خود تأسیس کند؛ تا ازیک‌طرف حافظ رژیم سلطنتی باشد که این رژیم با اطمینان خاطر، منافع آمریکا در منطقه را تأمین نماید و از طرف دیگر با توجه به موقعیت ایران، از این طریق بتواند رقیب اصلی خود، یعنی شوروی سابق را زیر نظر بگیرد.

۴- تحمیل قانون استعماری کاپیتولاسیون و تحقیر ملت بزرگ ایران

یکی از اقدامات تحقیرآمیز دولت ایالات‌متحده آمریکا علیه ملت ایران، تحمیل لایحه اعطای مصونیت قضایی به اتباع آمریکایی بود. دولت آمریکا از ابتدای نخست‌وزیری اسدالله علم، ادامه حضور مستشاران نظامی آمریکا و خانواده آن‌ها در ایران را مشروط به معافیت از شمول قوانین قضایی ایران کرد. قبول این درخواست به مفهوم از بین رفتن صلاحیت رسیدگی دادگاه‌های ایران به جرائم اتباع آمریکایی در ایران بود که این درخواست آمریکا به‌صورت لایحه‌ای توسط حسنعلی منصور نخست‌وزیر وقت در مهرماه ۱۳۴۳ به مجلس ارائه شد و به تصویب رسید.

زشتی این قانون به حدی بود که دولت آمریکا و ایران اصرار داشتند که این قانون علنی نشود اما با اطلاع امام از آن و افشاگری ایشان، رژیم رسوا شده و نیت شوم آمریکا آشکار گردید. ایشان در سخنرانی مشهور ۴ آبان ۱۳۴۳ که به تبعید ایشان منجر شد، این قانون را سند بردگی ملت ایران دانسته، فرمودند: «عزت ما پای‌کوب شد؛ عظمت ایران از بین رفت... ما را جزء دوَل مستعمره حساب کرد؛ ملت مسْلم ایران را پست‌تر از وحشی‌ها در دنیا معرفی کرد... تمام گرفتاری ما از این آمریکاست! تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است! اسرائیل هم از امریکاست. این وکلا هم از امریکا هستند! این وزرا هم از امریکا هستند! همه تعیین آن‌هاست. اگر نیستند چرا نمی‌ایستند در مقابلش داد بزنند؟... ما این قانونی که گذراندند- به‌اصطلاح خودشان- قانون نمی‌دانیم. ما این مجلس را مجلس نمی‌دانیم. ما این دولت را دولت نمی‌دانیم. این‌ها خائن‌اند به مملکت ایران! خائن‌اند».

کویلر یانگ استاد دانشگاه پرینستون آمریکا معتقد است «کاپیتولاسیون اشتباه فجیعی برای منافع آمریکا در ایران بود و این قانون سنگین به‌عنوان نشانه فاحش امپریالیسم تفسیر می‌شد، بااین‌همه ما برای اجرای آن پافشاری کردیم».

۵- حمله نظامی به طبس

به دنبال اقدامات خصمانه آمریکا علیه نظام جمهوری اسلامی و تبدیل سفارت آمریکا به کانونی برای توطئه علیه ایران و تلاش برای هماهنگ ساختن فعالیت‌های نیروهای لیبرال و ملی‌گرا علیه انقلاب اسلامی که بعدها در اسناد لانه جاسوسی منتشر گردید و پذیرفتن شاه معدوم توسط این کشور و عدم استرداد وی، سفارت آمریکا در تهران به اشغال دانشجویان پیرو خط امام درآمد.

پس از ماجرای تسخیر لانه جاسوسی در تهران توسط دانشجویان، آمریکایی‌ها برای حل بحران گروگان‌گیری تلاش زیادی انجام دادند و فشارهای زیادی را علیه کشور ما ایجاد نمودند و هم‌زمان با فعالیت‌های گسترده تبلیغاتی و رسانه‌ای علیه کشورمان، تحریم‌های اقتصادی علیه کشورمان توسط آمریکا و برخی کشورهای اروپایی به مرحله اجرا درآمد و دارایی‌های ایران در این کشور مسدود گردید. آمریکایی‌ها ابتدا خواهان مذاکره با کشورمان در این خصوص بودند؛ اما پیش‌شرط امام برای مذاکره، تحویل شاه معدوم به ایران بود و آمریکایی‌ها به‌جای پذیرفتن این خواست طبیعی ملت ایران، در فاز نظامی قدم نهادند.

برژینسکی در کتاب توطئه در ایران می‌نویسد: «طرح عملیات نجات را من ابتدا به‌عنوان آخرین چاره یا یک اقدام اضطراری در صورت به خطر افتادن جان گروگان‌ها تعقیب می‌کردم و به مؤثر بودن عملیات نظامی، نظیر محاصره دریایی ایران، تصرف جزیره خارک و حملات هوایی به هدف‌هایی در داخل خاک ایران، بیشتر اعتقاد داشتم».

آمریکایی‌ها پس از مطالعات فراوان و با اتکا به عناصر ضدانقلاب و وابسته به رژیم منحوس شاه، مصمم به حمله به ایران شدند و در ۵ اردیبهشت ۱۳۵۹ شبانه تعدادی از نیروهای آموزش‌دیده و ویژه خود را توسط پنج فروند هواپیمای پیشرفته آمریکایی در یکی از فرودگاه‌های متروکه، در صحرای طبس پیاده کردند تا ازآنجا بر اساس برنامه‌ریزی قبلی و یک‌زمان بندی دقیق، عملیات نظامی خود را آغاز کنند؛ اما با عنایت خداوند و الطاف خفیه الهی، گرفتار طوفان شده و با انهدام هواپیماها، این عملیات نظامی به شکست مفتضحانه‌ای برای آمریکا تبدیل شد.

۶- کودتای نوژه

این کودتا که پس از گذشت ۷۵ روز از تهاجم آمریکا به طبس به وقوع پیوست، بزرگ‌ترین حرکت ائتلافی گروه‌های ضدانقلاب و قدرت‌های غربی جهت براندازی نظام جمهوری اسلامی به‌حساب می‌آید. کودتای نوژه توسط یک ستاد از پاریس به رهبری شاهپور بختیار هدایت می‌شد و صحنه‌گردان اصلی آن آمریکا بود. یکی از سران کودتا نقش آمریکا در این ماجرا را چنین بازگو کرد: «هماهنگی بین اسرائیل و کشورهای مرتجع منطقه نظیر عربستان، مصر، عراق توسط نماینده سیا که در دفتر دکتر بختیار در پاریس است انجام می‌گرفت. تأمین هزینه‌های مادی چه به‌صورت مستقیم و چه به‌صورت غیرمستقیم نیز توسط آمریکا صورت گرفته است...».

سازمان سیا امید زیادی به کودتای نوژه بسته بود و آن را ضربه نهایی علیه نظام جمهوری اسلامی می‌پنداشت. تجهیزات نظامی که قرار بود در داخل و خارج کشور در این کودتا به کار گرفته شود؛ همچنین افراد برجسته کادر رهبری و اجرایی و برنامه‌ریزی دقیق آن و... در تاریخ کودتاهای جهان بی‌سابقه بود. دقت طراحی کودتا در حدی بود که سیا موفقیت آن را قطعی می‌دانست؛ اما با عنایات خداوند، قبل از این‌که این کودتا وارد فاز اجرایی خود شود، طی یک عملیات بسیار دقیق، کشف شد و تمامی عوامل آن در داخل کشور دستگیر شدند و این توطئه بزرگ نیز که می‌رفت تا ضربه جبران‌ناپذیری به نظام اسلامی بزند، خنثی و در نطفه خفه گردید.

۷- تحریک عراق و تحمیل جنگ علیه ایران

آمریکایی‌ها پس از شکست سنگین در کودتای «نوژه»، تحرکات شدیدی را برای ترغیب صدام به جنگ با ایران آغاز کردند. برژینسکی، مشاور امنیت ملی آمریکا، برای آماده‌سازی عراق برای شروع جنگ سفرهای محرمانه متعددی به بغداد کرد که مجله ژورنال استریت، مورخ ۸ فوریه ۱۹۸۰ یکی از این سفرهای محرمانه را فاش ساخت. علاوه بر این، مطبوعات اروپایی نیز در همان زمان، از ملاقات متعدد برژینسکی با صدام خبر دادند.

مجله فیگارو به نقل از طارق عزیز وزیر امور خارجه وقت عراق دراین‌باره چنین گزارش داد: «جریان جنگ ایران و عراق درواقع از ژوئن گذشته (تیرماه ۱۳۵۹) زمانی آغاز شد که برژینسکی به اردن سفر کرد و در مرز دو کشور اردن و عراق با شخص صدام ملاقات کرد و قول داد که از صدام حسین کاملاً حمایت نماید و این امر را تفهیم کرد که آمریکا با آرزوی عراق در مورد شط العرب و احتمالاً برقراری یک جمهوری عربستان در این منطقه مخالفت نخواهد کرد و بالاخره کلیه اقدامات به کشاندن عراق به جنگ علیه ایران منجر شد و پیش‌بینی‌ها چنین بود که اگر بغداد پیروز بشود، ایران بی‌ثبات می‌شود و رژیم جمهوری اسلامی از میان می‌رود و یک دولت طرفدار غرب به‌جای آن به قدرت می‌رسد و درصورتی‌که عراق با شکست مواجه گردد، آمریکا می‌تواند خود را به‌عنوان حامی و مدافع ایران قلمداد نماید».

نماینده آمریکا در سازمان ملل در همان روزهای آغازین جنگ اعلام کرد: «اگر عراق از آمریکا کمک بخواهد هرگونه امکانات نظامی را در اختیار عراق قرار خواهد داد».
هرچند آمریکایی‌ها کوشیده‌اند که نقش خود را در تحریک صدام برای حمله به ایران کتمان کنند، اما تجهیز صدام به انواع سلاح‌های جدید جنگی و کشتارجمعی و نیز حمایت‌های رسانه‌ای، سیاسی و بین‌المللی از سوی آمریکا و هم‌پیمانان وی، چیزی نیست که بتوان آن را کتمان یا انکار کرد. ازاین‌رو، آمریکایی‌ها خود ناچار به اعتراف آن شدند.

روزنامه سوئدی تمپوس به نقل از هنری کسینجر وزیر امور خارجه پیشین آمریکا و نظریه‌پرداز امروزی در این زمینه نوشت: «واشنگتن در مورد ایران که هرگز اهداف خود را محرمانه نمی‌گذارد، به این نتیجه رسیده است که این کشور تهدیدی بزرگ‌تر است. ایران در نظر دارد بر عراق پیروز شده و دولتی اسلامی در این منطقه مستقر نماید».

سایروس ونس، مشاور سابق امنیت ملی کاخ سفید نیز رسماً اعلام کرد: «ما در جنگ طولانی و پر خسارت ایران و عراق، علیه ایران بودیم».

۸- رویارویی و دخالت نظامی مستقیم در جنگ

حمایت آمریکا در جنگ تحمیلی تنها به کمک‌های نظامی به این کشور خلاصه نشده و در شرایطی که جمهوری اسلامی به موفقیت‌ها و برتری نسبی در جنگ دست‌یافت، مداخله مستقیم نظامی را در دستور کار قرار داد که می‌توان به هدف قرار دادن سکوهای نفتی ایران، حمله به کشتی «ایران اجر» ناوچه «جوشن» و «سهند» اشاره نمود. یکی از اقدامات وحشیانه این کشور در روزهای پایان جنگ، حمله ناو آمریکایی وینسنس به هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی ایران در ۱۲ تیرماه ۱۳۶۷ بود که در جریان این حمله غیرانسانی، تمامی ۲۹۰ نفر مسافر و خدمه هواپیما که ۱۱۸ نفر از آن‌ها را فقط زن و کودک تشکیل می‌دادند، به شهادت رسیدند. سران کاخ سفید نه‌تنها بابت این جنایت از ملت ایران عذرخواهی نکردند، بلکه در اقدامی بهت‌انگیز به فرمانده این ناو به خاطر ارتکاب این جنایت، مدال افتخار دادند.

۹- فشارهای اقتصادی و اقدامات تحریمی علیه نظام جمهوری اسلامی

یکی از اقدامات دولت آمریکا در مقابله با انقلاب اسلامی، اعمال فشارها و تحریم‌های اقتصادی علیه کشورمان است که این تحریم‌ها با دستور کارتر در ۲۳ آبان ۵۸ با مسدود نمودن اموال و دارایی‌های ایران در مؤسسات مالی و بانک‌های آمریکایی آغاز گردید و تا به امروز ادامه داشته و همواره تمدید و تشدید شده است. دولت آمریکا با هدف تضعیف قدرت اقتصادی و مالی ایران و به‌زانو درآوردن نظام نوپای اسلامی، به‌اصطلاح سیاست مهار ایران را در پیش گرفت. در دوران ریاست جمهوری ریگان، مجازات سنگینی برای مؤسسات و شرکت‌های آمریکایی که قصد سرمایه‌گذاری در بخش‌های نفت و گاز ایران را داشتند، در نظر گرفته شد. همچنین با تصویب و اجرای طرح «داماتو» در زمان ریاست جمهوری کلینتون، تحریم اقتصادی ایران وارد مرحله نوینی شد که به‌موجب آن، شرکت‌های غیر آمریکایی که بیش از چهل میلیون دلار در سال در صنایع نفتی ایران سرمایه‌گذاری می‌کردند، مشمول تحریم‌های سنگین این کشور قرار می‌گرفتند کلینتون رئیس‌جمهور وقت آمریکا اعلام کرد. «ما از تمامی دوستانمان در جهان می‌خواهیم که از داشتن مناسبات اقتصادی با ایران اجتناب کنند و همانند آمریکا، ایران را تحت‌فشار و تحریم قرار دهند؛ زیرا ایران سرسخت‌ترین مخالف صلح خاورمیانه (اعراب و اسرائیل) است».

امروز نیز آمریکا به بهانه تلاش جمهوری اسلامی ایران برای دستیابی به انرژی هسته‌ای، تحریم‌های شدیدی را علیه کشور ما به کار گرفته و دامنه و گستره تحریم‌ها را شامل مراودات بانکی و شرکت‌های تجاری و بازرگانی و حتی دارو نموده است که با هدف ایجاد نارضایتی مردم و جدا نمودن آنان از نظام جمهوری اسلامی به‌عنوان پشتوانه اصلی نظام صورت می‌گیرد؛ اما ایستادگی و صلابت مردم در برابر زیاده‌خواهی‌های آمریکا موجب شد باوجود همه سختی‌ها، ایران اسلامی نه‌تنها در برابر همه تحریم‌ها ایستادگی نماید که آن‌ها را به فرصتی برای پیشرفت کشور تبدیل نماید.

۱۰- حمایت، سازمان‌دهی و هدایت مخالفان نظام

یکی دیگر از اقدامات مداخله‌جویانه آمریکا علیه انقلاب اسلامی، حمایت، سازمان‌دهی و هدایت مخالفان نظام برای مقابله با نظام اسلامی از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز بوده است. این حمایت شامل حمایت مالی، تسلیحاتی، رسانه‌ای و تبلیغاتی و... است. حمایت این کشور از منافقان و تجهیز مادی و تسلیحاتی آنان برای عملیات تروریستی علیه نظام جمهوری اسلامی بر کسی پوشیده نیست.

هدایت و حمایت آشکار سران این کشور از غائله ۱۸ تیر سال ۷۸ و فتنه سال ۸۸ عمق کینه‌توزی آنان را به‌خوبی نشان می‌دهد. در جریان فتنه ۸۸ مقامات آمریکایی بی‌پرده با دخالت در امور داخلی کشور ما به حمایت از جریان فتنه پرداختند. هیلاری کلینتون که وزارت خارجه آمریکا را در آن زمان بر عهده داشت اظهار داشت: «دولت آمریکا از بیرون ایران هر حمایتی از دستش برمی‌آمد از معترضان (جریان فتنه) کرد». «همه ایرانیانی که در تلاش برای شنیده شدن صدایتان و دفاع از آزادی‌های بنیادی و حقوق بشر هستید، بدانید تنها نیستید.

ایالات‌متحده آمریکا و جامعه جهانی پشتیبان شماست».  همچنین باراک اوباما گستاخانه ابزار داشت: «ایرانی‌ها باید شجاعت لازم برای بیان آزادی را داشته باشند و به اعتراضات خود ادامه دهند. امیدواری و توقع من این است که کماکان شاهد این باشیم مردم ایران شجاعت ابراز اشتیاق برای به دست آوردن آزادی بیشتر و حکومتی مبتنی بر مردم‌سالاری بیشتر را داشته باشند».

۱۱- فضاسازی سیاسی و تبلیغاتی و جنگ روانی علیه نظام جمهوری اسلامی

از دیگر ابعاد اقدامات مداخله‌جویانه آمریکا فضاسازی و جنجال تبلیغاتی گسترده و جنگ رسانه‌ای تمام‌عیار علیه نظام اسلامی و اتهامات و ادعاهای واهی و بی‌اساس به کشورمان با هدف تخریب چهره نظام است، اتهاماتی همچون «نقض حقوق بشر»، «حمایت از تروریسم و گروه‌های تروریستی»، «تلاش برای دستیابی به سلاح‌های کشتارجمعی» و... که هرازگاهی در قالب سناریوهای مختلف و با ابعاد گسترده رسانه‌ای اجرا می‌گردد. اتهاماتی که واقعیت آن در خود آمریکا و رفتار این کشور کاملاً آشکار است.

۱۲- اختصاص بودجه‌های کلان برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی

از اقدامات خصمانه آمریکا علیه نظام جمهوری اسلامی، در نظر گرفتن بودجه‌های کلان برای مقابله و ضربه زدن به جمهوری اسلامی است. نگاهی به بودجه‌های مصوب سنای آمریکا در پنج سال گذشته گویای آن است که در سال ۲۰۰۷ مبلغ ۶۶ میلیون دلار برای «برای گسترش دموکراسی در ایران»، سال ۲۰۰۹ مبلغ ۵۵ میلیون دلار برای «جنگ نرم با ایران»، سال ۲۰۱۰ مبلغ ۵۵ میلیون دلار برای «نفوذ در ایران، مقابله با فیلترینگ سایت‌های ضد ایرانی، تحریک قربانیان سانسور در ایران، آموزش الکترونیکی ایرانیان مخالف نظام برای براندازی نرم و شبکه‌سازی اینترنتی برای اغتشاشگران بعد از انتخابات ریاست جمهوری، ارائه آموزش‌های لازم رسانه‌ای و کامپیوتری برای راه‌اندازی سایت‌ها جهت اطلاع‌رسانی» و مبلغ ۲۰ میلیون دلار بودجه تکمیلی برای «مبارزه با ایران از طریق فعالیت‌های اینترنتی» و در سال ۲۰۱۱ مبلغ ۲۵ میلیون دلار برای «حمایت از هکرها برای تخریب فضای سایبری ایران»، تخصیص‌یافته است.

در گزارش عملکردهای بودجهای آمریکا چنین آمده که همه‌ساله مبالغی به «صندوق دمکراسی خواهی در ایران» واریزشده، مبالغ ده‌ها میلیون دلاری صرف برنامه‌های حقوق بشر در ایران شده و آن‌گونه که کاندولیزا رایس وزیر وقت امور خارجه آمریکا هم در گزارش سالانه خود اعلام میکرد، مبالغی هم برای هیئت کارفرمایان پخش رادیوتلویزیونی (شامل هزینه‌های صدای آمریکا به فارسی، رادیو فردا و رادیو آزادی) هزینه میشد. البته در سالهای اخیر و در دولت اوباما بخش اعظمی از این بودجه صرف برنامه‌های اینترنتی و اقدامات آموزشی و مراودات فرهنگی شده است. کما اینکه هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا گفته بود بودجه ۲۵ میلیون دلاری امسال پنتاگون علیه ایران را به مخالفان نظام سیاسی ایران اختصاص میدهد که به‌اصطلاح او به «قاتلان، هکرها و سانسورچیان» حمله کنند. این اقدام درواقع گامی عملی است در جهت آنچه سال گذشته تحت عنوان «دستور کار آزادی اینترنت» از سوی وی مطرح‌شده بود، به شمار میرود.

۱۳- مقابله با دستیابی جمهوری اسلامی به فناوری هسته‌ای

درحالی‌که آمریکا پیش از انقلاب اسلامی از برنامه هسته‌ای ایران حمایت می‌کرد؛ اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی و باوجود رعایت تمامی موازین و مقررات آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از سوی کشور ما، به دلیل ناهمخوانی سیاست این کشور با کشور ما، تلاش نمود تا با استفاده از ابزارهای مختلف، مانع دستیابی جمهوری اسلامی به فناوری هسته‌ای گردد و در این راه از هیچ کوششی فروگذار ننموده است، از صدور قطعنامه ضد ایرانی شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی گرفته تا فرستادن گزارش پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل و صدور قطعنامه برای اعمال فشار مضاعف علیه ایران  و گسترش تحریم‌ها در قالب اقدام‌های رسمی و اقدام‌های غیررسمی چون ترور دانشمندان هسته‌ای ایران و استفاده از ویروس «استاکس نت» برای تخریب سیستم رایانه مرکزی تأسیسات هسته‌ای بوشهر و...

۱۴- تهاجم فرهنگی و جنگ نرم

ابعاد توطئه‌های آمریکا علیه نظام جمهوری اسلامی تنها به جنگ سخت علیه نظام جمهوری اسلامی محدود نبوده؛ بلکه گستره آن ریشه‌های فرهنگی و فکری نظام جمهوری اسلامی را به‌عنوان پایه‌های اصلی انقلاب اسلامی در برگرفته و شاهد تهاجم گسترده فرهنگی و جنگ نرم این کشور علیه نظام جمهوری اسلامی هستیم.

ادوارد شرلی نظریه‌پرداز آمریکایی می‌گوید: «کلید اصلی برای ایجاد یک تغییر بنیادین در سیاست‌های ایران از بین بردن خصوصیات انقلابی ایران است و باید عقاید انقلاب را از درون تهی کرد».

دیوید کیو مأمور وقت سازمان سیا و رابط آن با برخی گروه‌های و عناصر ضدانقلاب می‌گوید: «مهم‌ترین حرکت در جهت براندازی جمهوری اسلامی تغییر فرهنگ جامعه فعلی ایران است و ما مصمم به آن هستیم».

ابعاد جنگ نرم علیه نظام جمهوری اسلامی به‌گونه‌ای است که بیش از شصت بنیاد و مؤسسه درزمینهٔ جنگ نرم علیه نظام جمهوری اسلامی فعال هستند که ازجمله می‌توان به بنیاد سوروس یا بنیاد جامعه باز، مرکز وودرو ویلسون، خانه آزادی، صندوق اعانه ملی برای دموکراسی (N. E. D)، مؤسسه دموکراتیک ملی (N. D. I)، مؤسسه جمهوری‌خواه ملی (N. R. I)، بنیاد فورد، بنیاد برادران راکفلر، بنیاد کارنگی، مؤسسه آمریکن اینترپرایز، بنیاد دموکراسی در ایران، انستیتو آلبرت انشتین، کمیته خطر حاضر، انستیتو بروکینگز، مرکز سابان وابسته به بروکینگز، دیده‌بان حقوق بشر، مؤسسه کاتو، مرکز هیستینگز، مرکز بین‌المللی تحقیقات بر روی زنان و...  اشاره نمود. فعالیت شبکه‌های فارسی‌زبان ازجمله VOA، BBC، رادیو فردا، رادیو زمانه، رادیو رژیم صهیونیستی، شبکه‌های ماهواره‌ای ضدانقلاب مانند منافقین، گروه‌های سلطنت‌طلب، پارس، رنگارنگ، فیس‌بوک، توئیتر و... بیانگر تلاش همه‌جانبه دنیای استکبار و به‌ویژه آمریکا و جنگ نرم این کشور به‌منظور براندازی نظام جمهوری اسلامی است.

این‌ها تنها نمونه‌هایی از فهرست بلند توطئه‌ها و اقدامات خصمانه آمریکا علیه نظام جمهوری اسلامی است که به‌خوبی بیانگر عمق کینه و دشمنی این کشور با نظام جمهوری اسلامی است./ بسیج رسانه شهرستان آبادان

 

منبع: نمایندگی رهبری در دانشگاه علوم پزشکی تهران